ذکر حبیب عجمی رحمة الله علیه :
ابومحمد ؛ حبیب ؛ فرزند محمد ، معروف به حبیب عجمی و در برخی منابع حبیب فارسی ثبت شده است که از قدمای مشایخ صوفیه و از زاهدان نامدار بصره در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری است . از زادگاه و تاریخ تولد وی اطلاعی در دست نیست . نقل شده که او زبان عربی را با لهجه غیرعربی صحبت میکرده است.
حبیب ابتدا در بصره رباخوار بود ، اما در پی رویدادهایی متنبه شد به دست حسن بصری توبه کرد . سپس اموال معاملان را پس داد و هیچ چیز برایش نماند و تا پایان عمر به انفاق و انعام نیازمندان مشغول گشت.در منابع تاریخی ، کرامات و احوال عرفانی و اقوال حکمتآمیز وی به تفصیل بیان شده است .گفتنی است که او را مؤسس تصوف ایرانی دانستهاند و بسیاری از سلسلههای تصوف ، به واسطه وی سند و اجازه طریقتیِ (اصطلاحاً خرقه) خود را به حسن بصری میرسانند.
درباره سال درگذشت حبیب عجمی میان نویسندگان اختلافنظر وجود دارد و وفات وی را در سالهای ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۲۵ ه. ق و حتی حدود ۱۴۰ ه. ق، نیز ذکر کردهاند. زیارتگاهی در مسجدی به نام حبیب عجمی سمت غربی بغداد ، در شمال جسر الشهدا (پل شهدا) ، قرار دارد و به حبیب عجمی منسوب است. بدون شک انتساب قبری به حبیب عجمی در بغداد نمیتواند درست باشد ، زیرا حبیب عجمی بیشتر عمر خود را در بصره زیسته و احتمالًا در همین شهر نیز از دنیا رفته است ، زیرا در منابع زندگینامه او به مهاجرت و وفات وی در محل دیگری اشاره نشده است . علاوه برآن در زمان حیات وی هنوز شهر بغداد ساخته نشده بود ، بنابراین احتمال وفات وی در این شهر نیز منتفی است. افزونبر این ، به گفته نُبهانی ، حبیب عجمی در بصره به خاک سپرده شده است . و ابنبطوطه نیز قبر وی را در بصره زیارت کرده و از سخن وی چنین برمیآید که قبر وی در آن زمان ، دارای گنبد و زیارتگاه بوده است . بنابراین قبر حبیب عجمی در بغداد را باید قبر شخص دیگری دانست یا مزاری نمادین به شمار آورد که صوفیان در دورههای بعدی برای وی ساختهاند.
گزیده ای از ذکر حبیب عجمی :
وقتی نماز شام حسن بصری به در صومعه بگذشت و حبیب قامت نماز گفته بود و در نماز ايستاده . حسن درآمد . حبيب الحمد را الهمد می خواند . حسن گفت :نماز در پی او درست نباشد . تنها نماز بگزارد . چون شب درآمد بخفت . حق را تبارک و تعالی بخواب ديد . گفت :الهی ، رضای تو در چه چيز است ؟ گفت :ای حسن ! رضای ما يافته بودی ، قدرش ندانستی . گفت :بارخدايا! آن چه بود ؟ گفت : نماز از پی حبيب گزاردن ، که آن نماز مُهر جمله نمازهای عمرتو خواست بود ، اما تو را راستی عبارت از صحت نيت بازداشت . بسی تفاوت است از زبان راست کردن تا دل راست کردن .
…………
يکی پرسيد که :رضا در چيست ؟ گفت :در دلی که غبار نفاق درو نبود .
نقل است که هرگاه در پيش او قرآن خواندندی سخت بگريستی و به زاری .بدو گفتند :تو عجمی و قرآن عربی. نمی دانی که چه می گويد . اين گريه از چيست ؟ گفت :زبانم عجمی است اما دلم عربی است .
درويشی گفت :حبيب را ديدم در مرتبه ای عظيم . گفتم :آخر او عجمی است اين همه مرتبه چيست ؟ آوازی شنيدم که اگر چه عجمی است اما حبيب است ……….